کد مطلب:77722 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

خطبه 238-درباره حکمین











و من كلام له علیه السلام

فی شان الحكمین و ذم اهل الشام:

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است در شان حكمین كه ابوموسی و عمروعاص باشند و مذمت كردن مردم شام:

«جفاه طغام، عبید اقزام، جمعوا من كل اوب و تلقطوا من كل شوب، ممن ینبغی ان یفقه و یودب و یعلم و یدرب و یولی علیه و یوخذ علی یدیه. لیسوا من المهاجرین و الانصار و لا من الذین تبوووا الدار.»

یعنی اهل شام ستمكارانند و اراذل شریرانند، غلامانند اراذلند، جمع شدگان اند از هر جانبی و برچیدگانند از هر مخلوطی، از كسانی باشند كه سزاوار است كه فهمانده شوند و ادب داده شوند و تعلیم داده شوند و كار آزموده شوند و تعیین كرده شود ولی و حافظ بر ایشان مانند صبیان و گرفته شود دست ایشان مانند اطفال. نیستند از جمله ی مهاجران و انصار پیغمبر صلی الله علیه و آله و نه از كسانی كه جا داشتند در مدینه و اسلام آوردند قبل از هجرت حضرت به سوی مدینه به دو سال و بنا كردند مساجد در آن.

«الا و ان القوم اختاروا لانفسهم اقرب القوم مما یحبون و انتم اخترتم لانفسكم اقرب القوم مما تكرهون و انما عهدكم بعبدالله بن قیس بالامس، یقول: «انها فتنه فقطعوا او تاركم و شیموا سیوفكم». فان كان صادقا فقد اخطا بمسیره غیر مستكره و ان كان كاذبا فلقد لزمته التهمه، فادفعوا فی صدر عمروبن العاص بعبدالله بن العباس و خذوا مهل الایام و حوطوا قواصی الاسلام. الا ترون الی بلادكم تغزی؟ و الی صفاتكم ترمی؟»

[صفحه 1005]

یعنی آگاه باشید و به تحقیق كه اهل شام اختیار كردند از برای حكومت مر نفسهای ایشان عمرو بن العاص را كه نزدیكترین آن قوم بود به چیزی كه دوست می داشتند، از تسلط و سلطنت معاویه و شما اختیار كردید از برای حكومت مر نفسهای شما ابوموسی اشعری را كه نزدیكترین قوم بود به چیزی كه شما كراهت داشتید كه عدم تسلط و خلافت امیرالمومنین علیه السلام باشد، به سبب احمق بودن او و منحرف گشتن او از امیرالمومنین علیه السلام به سبب عزل او از حكومت ربذه و نبود زمان ملاقات شما با عبدالله بن قیس كه ابوموسی اشعری باشد، مگر دیروزی كه من حركت می كردم به سوی بصره از برای حرب جمل، یعنی بسیار نزدیك است، شنیدید كه می گفت كه «این حركت فتنه و فساد است، پس ببرید زههای كمانهای شما را و به غلاف كنید شمشیرهای شما را». یعنی بازایستید از جهاد كردن با اهل بصره، پس اگر بود راستگو در قول خود، پس عصیان و گناه كرده در سفر كردن خود با ما، در آن سفر بدون اكراه و اجباری نسبت به او و اگر بود دروغگو در قول خود، پس ثابت شد تهمت او و فسق او و عدم صلاحیت حاكم بودن او بر هر تقدیر، پس دفع كنید در سینه ی عمرو بن العاص یعنی آنچه در سینه ی او است از شوق به امارت معاویه به حكم كردن عبدالله بن عباس كه شوق او نقیض و دافع شوق عمرو است كه شوق به خلافت امیرالمومنین علیه السلام باشد و بگیرید مهلت روزگار را و فرصت غنیمت دانید و احاطه كنید نواحی و اطراف بلاد اسلام را، آیا نگاه نمی كنید به سوی شهرهای شما كه جنگ كرده می شوند از دشمنان و به سوی سنگها و قلعه های شما كه تیر انداخته می شوند از مخالفان؟

[صفحه 1006]


صفحه 1005، 1006.